Monday, August 30, 2010

بچه ها می گویند عشق یعنی چه؟

تعدادى از متخصصان اين پرسش را از گروهى از بچه هاى ٤ تا ٨ ساله پرسيدند که: «عشق يعنى چه؟»
پاسخ هايى که دريافت شد عميق تر و جامع تر از حدّ تصوّر هر کس بود. در اينجا بعضى از اين پاسخ را براى شما می آوريم:


•وقتى يک نفر عاشق شما باشد، جورى که اسمتان را صدا می کند متفاوت است. شما ميدانيد که اسمتان در دهن او در جاى امنى قرار دارد. (بيلى، ٤ ساله)


• عشق هنگامى است که شما براى غذا خوردن به رستوران می رويد و بيشتر سيب زمينى سرخ کرده هايتان را به يکنفر می دهيد بدون آن که او را وادار کنيد تا او هم مال خودش را به شما بدهد. (کريس، ٦ ساله)


• عشق هنگامى است که مامانم براى پدرم قهوه درست می کند و قبل از آن که جلوى او بگذارد آن را می چشد تا مطمئن شود که مزهاش خوب است. (دنى، ٧ ساله)


• عشق هنگامى است که دو نفر هميشه همديگر را می بوسند و وقتى از بوسيدن خسته شدند هنوز می خواهند در کنار هم باشند و با هم بيشتر حرف بزنند. مامان و باباى من اينجورى هستند. (اميلى، ٨ ساله)


• عشق هنگامى است که به يکنفر بگوئيد از پيراهنش خوشتان می آيد و بعد از آن او هر روز آن پيراهن را بپوشد. (نوئل، ٧ ساله)


• عشق شبيه يک پيرزن کوچولو و يک پيرمرد کوچولو است که پس از سالهاى طولانى هنوز همديگر را دوست دارند.(تامى، ٦ ساله)


• عشق هنگامى است که مامان بهترين تکه مرغ را به بابا ميدهد. (الين، ٥ ساله)


• هنگامى که شما عاشق يک نفر باشيد، مژه هايتان بالا و پائين ميرود و ستاره هاى کوچک از بين آنها خارج می شود.(کارن، ٧ ساله)


• شما نبايد به يکنفر بگوئيد که عاشقش هستيد مگر وقتى که واقعاً منظورتان همين باشد. اما اگر واقعاً منظورتان اين است بايد آن را زياد بگوئيد. مردم معمولاً فراموش ميکنند. (جسيکا، ٨ ساله)


و سرانجام ...

برنده ما يک پسر چهارساله بود که پيرمرد همسايه شان به تازگى همسرش را از دست داده بود. پسرک وقتى گريه کردن پيرمرد را ديد، به حياط خانه آنها رفت و از زانوى او بالا رفت و همانجا نشست. وقتى مادرش پرسيد به مرد همسايه چه گفتی؟ پسرک گفت: "هيچى، فقط کمکش کردم که گريه کند"

 

No comments:

Post a Comment

لطفاً حتماً نظر بدهید Pleaz Write a comment